أذكار
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

كلمات عرفانيه

اذهب الى الأسفل

كلمات عرفانيه Empty كلمات عرفانيه

مُساهمة من طرف Admin 8/2/2021, 23:12

همهٔ موجودات عالم ، قبل از وجود عینی ، موجود به وجود علمی بوده اند. تمام موجودات ، در علم الهی حضور داشته اند. لذا مخاطب به خطاب "کُن" الهی شدند و از علم به عین آمدند. همانگونه که خداوند با امر "کُن" موجودات را از وجود علمی به وجود عینی ، به شکل تجلی [نه به شکل تجافی] نازل می کند ، اولیاء الهی هم می توانند به مقامی برسند که حقایقی به امر آنها در نظام عینی تحقق پیدا کند. عارف به وسیلهٔ همت بلندی که دارد ، قدرت خلاقیت پیدا می کند و به اذن الله می تواند خلق کند و می توانند به امر خود ایجاد و انشاء کند.

سید یوسف ابراهیمیان آملی
ارمغان آسمان (شرح رساله انسان در عرف عرفان) صفحه ۲۷۴

Admin
المدير
المدير

ذكر المساهمات : 4761
تاريخ التسجيل : 03/08/2017

https://azkar101.ahlamontada.com

الرجوع الى أعلى الصفحة اذهب الى الأسفل

كلمات عرفانيه Empty رد: كلمات عرفانيه

مُساهمة من طرف Admin 9/2/2021, 20:24

آخرین مرحله سیر عارف آنست که می فهمد آنچه را که در بیرون جستجو می کرد همه را در درون خودش داشت.

📚دروس شرح فصوص الحکم قیصری
...........

المرحلة الأخيرة من رحلة الصوفي هي أنه يدرك أن ما كان يبحث عنه في الخارج كان بداخله كل شيء.

رو دورات شرح فصول حكم القيصري

Admin
المدير
المدير

ذكر المساهمات : 4761
تاريخ التسجيل : 03/08/2017

https://azkar101.ahlamontada.com

الرجوع الى أعلى الصفحة اذهب الى الأسفل

كلمات عرفانيه Empty رد: كلمات عرفانيه

مُساهمة من طرف Admin 9/2/2021, 22:33

محل ظهور خدا و آینهٔ تجلیات حضور مولی ، حقیقت قلب است که لطیفه ای است ربانی و مجردی است روحانی. و حقیقت قلب روحانی را صورتی است جسمانی، که عبارت از مضغهٔ [گوشت] صنوبریه واقعه در أیسر تجویف صدر [سمت چپ قسمت خالی سینه] است ، و هر تجلی که در قلب معنوی واقع می شود ، در این قلب صنوبری - که به منزلهٔ آن روزنهٔ لطیفه ربانی و مثابهٔ خلیفهٔ آن مجرد روحانی است- صورتی مطابق آن معنی و مثالی موافق آن تجلی ، جلوه گر می گردد.

آقا محمد بیدآبادی
کنزالاسماء یا اوراد موظفه صفحه ۴
..............
مكان ظهور الله ومرآة تجليات حضور مولي هو حقيقة القلب ، وهي نكتة إلهية وكائن روحي واحد. وحقيقة القلب الروحي هي الشكل المادي ، وهو الصمغ الصنوبر [اللحم] لحدث أيسر تجويف الصدر [إلى يسار الجزء الفارغ من الصدر] ، وكل تجلي يحدث في القلب الروحي في هذا القلب الصنوبر - الذي يشكله افتتاح النكتة الإلهية وخليفتها كرجل دين روحي واحد - يتجلى وجه على هذا المعنى ومثال يتفق مع هذا الظهور.

السيد محمد بيدابادي
Kunzalasma أو حبوب إلزامية الصفحة 4

Admin
المدير
المدير

ذكر المساهمات : 4761
تاريخ التسجيل : 03/08/2017

https://azkar101.ahlamontada.com

الرجوع الى أعلى الصفحة اذهب الى الأسفل

كلمات عرفانيه Empty رد: كلمات عرفانيه

مُساهمة من طرف Admin 9/2/2021, 22:36

🔹توجّه به امام زمان عجّل الله فرجه باید چگونه باشد؟🔹

علّامه آیةالله حاج سیّدمحمّدحسین حسینی طهرانی قدّس سرّه

▪مقصد و مقصود خداست؛ ذات أقدس او، و أسماء و صفات اوست؛ و امامان واسطه فيض در دو قوس نزول و صعود می‌باشند.

▪وجود حضرت بقيّة الله أرواحنا فداه، مرآتيّت و آيتيّت دارد براى وجود حضرت أقدس حقّ تعالى؛ و بنابراين شناخت و معرفت به آنحضرت نيز بايد به عنوان آيتيّت و مرآتيّتِ شناختِ حضرت حقّ تعالى بوده باشد.

📚 «سر الفتوح» ص ۵۹
...........
ماذا يجب أن يكون الاهتمام بإمام زمان التعجيل الله تعالى؟

علامة آية الله الحاج سيد محمد حسين حسيني طهراني القدس

قصد الله. جوهره المقدس ، وأسماؤه وصفاته ؛ والأئمة وسطاء النعمة في قوسين النسب والصعود.

إن وجود حضرة باقية الله أرواحنا له تضحيات وهدى ووحي لوجود حضرة الأقدس تعالى ؛ لذلك ، يجب أن تكون معرفة ذلك الإمام بمثابة سلطة وسلطة معرفة الله تعالى.

سر "سير الفتوح" ص 59

Admin
المدير
المدير

ذكر المساهمات : 4761
تاريخ التسجيل : 03/08/2017

https://azkar101.ahlamontada.com

الرجوع الى أعلى الصفحة اذهب الى الأسفل

كلمات عرفانيه Empty رد: كلمات عرفانيه

مُساهمة من طرف Admin 9/2/2021, 22:48

🔅بسم الله الرحمن الرحيم🔅

🌺مراقبه از اركان سلوك است🌺


✅ بدون مراقبه تامّ و اطاعت از برنامه سلوك، سالك ره به جائى نخواهد برد؛ گرچه نفس، با اوراد و اذكار و قيام به عبادت و نوافل، به التذاذات صورى و مقطعى دست يابد.

✅ آنچه در اينجا ذكرش لازم است اين است كه: رعايت برنامه سلوك و مراقبه، بايد تحت اشراف و نظر فرد راه رفته و به مقصد رسيده باشد؛ زيرا عبور از شهوات نفسانيّه و اهواء دنيويّه، بدون هدايت و ارشاد استاد كاملِ مشرف به نفوس و ضمائر سلّاك امكان‏پذير نخواهد بود؛ و بر اين مسأله جميع اساتيد عرفان و مَهَره فنّ تصريح دارند.

📚حريم قدس،ص 96.
(تالیف آیت الله حاج سید محمدمحسن حسینی طهرانی)

#مراقبه

بسم الله الرحمن الرحيم

راي هي إحدى ركائز السلوك 🌺


✅ بدون التأمل الكامل والطاعة لخطة السلوك ، لن ينجح الطالب ؛ ومع ذلك ، فإن الروح ، من خلال التلاوة والتذكر والقيامة على العبادة والنفوض ، تحقق الانغماس الرسمي والمتقطع.

ما يجب ذكره هنا هو: مراقبة برنامج السلوك والتأمل ، يجب السير تحت إشراف وإشراف الشخص والوصول إلى الوجهة ؛ لأن مرور الشهوات الجسدية والرغبات الدنيوية لن يكون ممكناً بدون إرشاد السيد الكامل المطل على الناس وضمائر سلاك ؛ وحول هذه المسألة ، فإن جميع أساتذة التصوف والمهارة محددون.

حريم القدس ، ص 96.
(جمع آية الله الحاج سيد محمد محسن حسيني طهراني)

#تأمل

Admin
المدير
المدير

ذكر المساهمات : 4761
تاريخ التسجيل : 03/08/2017

https://azkar101.ahlamontada.com

الرجوع الى أعلى الصفحة اذهب الى الأسفل

كلمات عرفانيه Empty رد: كلمات عرفانيه

مُساهمة من طرف Admin 10/2/2021, 20:05

محرم اسرار بودن ‏، قابليت ميخواهد ! 
روزي در خدمت حضرت اقاي مجتهدي بودم و شخصي به اصرار از ايشان ميخواست تا راز دستيابي به “ مستحصله جفر ” را براي او بيان كنند و ايشان به او مي گفتند : 
گيرم كه اين راز براي تو آشكار شد و توانستي به مدد آن به پاسخ هر سوالي كه مي كني برسي ، ايا فكر نمي كني كه دستيابي به اين راز ، كف نفس مي طلبد ؟! ايا در خود اين قدرت را مي بيني كه در صورت واقف شدن به اين راز ، از آن استفاده نكني و يا با طرح برخي از سوالات موجبات ازار و تشويش خاطر بندگان خدا را فراهم نسازي و آن را سرمايه دكانداري خود قرار ندهي ؟! من كه در شما اين آمادگي را نمي بينم ! 
پس از رفتن آن شخص ، حضرت آقاي مجتهدي فرمودند : 
اينها از تسويلات نفس غافلند و نميدانند كه جهل به بعضي از مسائل براي آنها در حكم نعمت است ! ائمه اطهار (عليهم السلام ) فقط براي اصحاب خاص خود برخي از اسرار را در حد مرتبه اي كه داشتند ، فاش ميكردند اينها مسائلي نيست كه در كوچه و بازار بر سر زبانها بيفتد و در امور مادي از انها استفاده شود ! سپس اين ماجرا را تعريف كردند :
مردي از دوستان امام صادق (عليه السلام) در طلب يافتن “ اسم اعظم ” بود و هر روز به خدمت آن حضرت شرفياب مي شد و از امام معصوم مي خواست تا حرفي از حروف اسم اعظم را به او تعليم دهد ، ولي امام صادق (عليه السلام) او را از اين امر بر حذر مي داشت و ميفرمود : هنوز قابليت و ظرفيت لازم را پيدا نكرده اي ! ولي آن مرد دست بردار نبود و هر روز خواسته خود را تكرار مي كرد ! 
روزي امام صاق (عليه السلام) به او گفتند :
امروز مقارن ظهر ، به خارج از شهر مي روي و در كنار پلي كه در آنجا هست مي نشيني صحنه اي را در آنجا خواهي ديد كه بايد بيائي و براي من بازگو كني . 
آن مرد دستور امام را اطاعت كرد و به محل موعود رفت . چيزي از توقف او نگذشته بود كه مشاهده كرد پيرمرد قد خميده اي با پشته نسبتا بزرگي از خار و خاشاك اهسته اهسته به آن پل نزديك شد و با زحمت بسيار ، دو سوم از درازي پل را طي كرد . در همان اثنا مرد جواني تازيانه بدست و سوار بر اسب از طرف مقابل قصد عبور از پل را داشت و آن پل به خاطر عرض كوتاه خود نمي توانست در ان واحد دو رهگذر پياده و سواره را از خود عبور دهد . 
جوان سوار به آن مرد كهنسال نهيب مي زند كه راه آمده را برگرد تا او از پل عبور كند ! و پير مرد به او ميگفت كه : من دو سوم از پل را پشت سر گذاشته ام و با اين بار سنگين و ضعف جسماني انصاف نيست كه از من چنين توقعي داشته باشي بلكه انصاف حكم مي كند كه تو بخاطر جواني و سوار بر اسب بودن فاصله كوتاهي را كه آمده اي باز گردي و راه را بر من سد نكني .
جوان مغرور با شنيدن سخن پير مرد ، او را به تازيانه ميگيرد و با نواختن ضربات پي در پي او را به عقب نشيني از پل وا ميدارد ! و پيرمرد پس از رفتن سوار ، دوباره با كوله بار سنگيني كه بر دوش داشته راه رفته را مجددا طي مي كند و پس از عبور از پل به طرف خيمه اي كه در آن حوالي بود رهسپار مي شود . 
آن مرد كه ستم آشكار جوان سوار را بر آن مرد سالخورده مي بيند به محضر امام شرفياب مي شود و ماجرا را با ناراحتي براي حضرت تعريف ميكند . امام از او مي پرسند : اگر تو حرفي از حروف اسم اعظم را مي دانستي با آن جوان سركش و مغرور چه مي كردي ؟! 
عرض مي كند : به سختي ادبش مي كردم به گونه اي كه تا پايان عمر آن را فراموش نكند ! 
امام فرمود : 
آن مرد سالخورده خاركني را كه ديدي از اصحاب سر ما بود و از اسم اعظم نصيب داشت ولي از آن براي مقابله با آن جوان استفاده نكرد و قابليت خود را براي چندمين بار به اثبات رسانيد ! 
آن مرد وقتي كه از حقيقت امر آگاهي يافت ، به خواسته نابجاي خود از امام پي برد و از آن پس در صدد تزكيه نفس برآمد و ديگر در مورد اسم اعظم با امام سخني نگفت و دريافت كه اگر قابليت شنيدن اسرار را داشته باشد ، از او مضايقه نخواهند كرد .
..................

أن تكون مقربًا من الأسرار يتطلب القدرة!
ذات يوم كنت في خدمة حضرة مجتهدى وأصر أحدهم على إخباره بسر تحقيق "منتج جعفر" فقال له:
دعني أخبرك أن هذا السر قد انكشف لك وتمكنت من الإجابة على كل سؤال تطرحه به ، ألا تعتقد أن تحقيق هذا السر يتطلب نفسًا من الهواء النقي ؟! هل ترى في نفسك القوة أنه إذا علمت بهذا السر فلا تستخدمه أو بطرح بعض الأسئلة لا تسبب إزعاجًا وقلقًا لعباد الله ولا تجعله عاصمة محلك ؟! لا أرى هذا الاستعداد فيك!
بعد أن غادر ذلك الشخص ، قال حضرة السيد مجتهددي:
إنهم يجهلون تنقية الروح ولا يعلمون أن الجهل ببعض الأمور نعمة لهم! الأئمة الطاهرون (ع) أنزلوا بعض الأسرار لأصحابهم حسب رتبهم ، وهذه ليست مسائل تقع على الألسنة في الشوارع والبازارات ، بل تستخدم في الأمور المادية! ثم حددوا هذه القصة:
كان رجل يبحث عن أصدقاء الإمام الصادق (ع) للعثور على "الاسم العظيم" وفي كل يوم كان يتشرف بخدمة هذا الإمام ويطلب من الإمام المعصوم أن يعلمه حرفًا من حروف الاسم العظيم ، ولكن الإمام صادق عليه السلام حذره من هذا وقال: لم تجد بعد القدرة والقدرة اللازمتين! لكن الرجل لم يستسلم وكرر رغبته كل يوم!
قال له ذات يوم الإمام السق (ع):
ظهر اليوم ، تخرج من المدينة وتجلس بجانب الجسر هناك ، سترى مشهدًا هناك يجب أن تأتي وتخبرني.
أطاع الرجل أمر الإمام وذهب إلى الميعاد. بعد فترة وجيزة من توقفه ، رأى رجلاً عجوزًا طويل القامة منحنيًا مع كومة كبيرة نسبيًا من الأشواك والحطام يقترب ببطء من الجسر ويمشي بصعوبة كبيرة ثلثي طول الجسر. في هذه الأثناء ، كان شاب يحمل سوطًا ويمتطي حصانًا يحاول عبور الجسر من الجهة المقابلة ، ولم يتمكن ذلك الجسر ، نظرًا لقصر عرضه ، من عبور اثنين من المارة سيرًا على الأقدام وعلى ظهور الخيل في نفس الوقت.
الفارس الشاب يهدد الرجل العجوز بالالتفاف حتى يتمكن من عبور الجسر! فقال له الرجل العجوز: لقد عبرت ثلثي الجسر ومع هذا الحمل الثقيل والضعف الجسدي ليس من العدل أن نتوقع مثل هذا مني ، لكن العدل يفرض عليك أن تكون شابًا بسبب المسافة وركوب الخيل. ارجع بمجرد أن تأتي ولا تسد طريقي.
الشاب المتكبر يسمع كلام الشيخ يضربه بالسياط ويجعله ينسحب من الجسر بضربات متتالية! والرجل العجوز ، بعد أن كان يمتطي حصانًا ، يمشي مرة أخرى مع الحقيبة الثقيلة التي كان يحملها ، وبعد عبور الجسر ، ذهب إلى الخيمة التي كانت قريبة.
الرجل الذي يرى الظلم الواضح للراكب الشاب على ذلك الرجل العجوز يتم تكريمه في حضور الإمام ويشرح القصة للإمام بحزن. سأله الإمام: لو عرفت حرفًا من حروف الاسم العظيم ، ماذا ستفعل بهذا الشاب الثائر الفخور ؟!
يقول: عانيت من صعوبة في تأديبه حتى لا ينساه طيلة حياته!
قال الإمام:
الشيخ خركاني الذي رأيته كان من رفقائنا وكان له اسم عظيم لكنه لم يستخدمه لمواجهة الشاب وأثبت قدرته عدة مرات!
ولما علم الرجل حقيقة الأمر أدرك طلبه غير المعقول من الإمام ومنذ ذلك الحين حاول تربية روحه ولم يتحدث إلى الإمام عن الاسم العظيم وأدرك أنه لو سمع الأسرار يسأله ولن يضايقوه.

Admin
المدير
المدير

ذكر المساهمات : 4761
تاريخ التسجيل : 03/08/2017

https://azkar101.ahlamontada.com

الرجوع الى أعلى الصفحة اذهب الى الأسفل

الرجوع الى أعلى الصفحة

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
لاتستطيع الرد على المواضيع في هذا المنتدى